امروز
از این لحظه روز تولدم شروع شده و پیامای تبریک دونه دونه برام ارسال میشن...
همرو رد میکنم و منتظر پیامایی میمونم که هرگز برام فرستاده نمیشن
مثل پیام تبریک تو
که حتی فکر کردن بهشم یه رویای محضه...
امروز تولد منه و یاد روز تولدت برام زنده میشه
همون لحظه ای که با اشک برات پیام تبریک نوشتم و نمیدونستم سند کنم یا نه..
ولی اونقدرا هم بی معرفت نبودم
یادته کی بود؟
همون روزایی که فکر میکردی باید خیلی هوامو داشته باشی
چون گناه داشتم
و گناهم این بود که با چشمای بسته عاشقت شدم
و هیچکس نتونست این چشم های کورم رو به روی حقیقت باز کنه...
حماقت میکنم هردم تورا میبخشمت باری
سماجت میکند عشقت دراین گیر و گرفتاری
الهی گو گناهم چیست کز عشقش همی سوزم
مرا از غم رهایی ده از این احوال بیماری
پی نوشت: شعر از خط خطی های خودم و دارای رمز است :)
تولدتون مبارک 🌸🌸
چه شعر قشنگی😍😍