متولد پاییز :)

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۷ حسرت
  • ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۲۶ قلم
  • ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۲۶ حساس
  • ۲۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۱۰ اذیت
پیوندهای روزانه

بی احساسی مطلق

سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۱ ق.ظ

گاهی اوقات یه احساسی بهم دست میده که نمیدونم چیه و حتی نمیتونم درست توصیفش کنم

فقط میدونم اینطوریه که ساعت ها خیره میشم به یه نقطه نامشخص

درحالی که حتی به چیزی هم فکرنمیکنم

دقیقا توی همون روزا و همون دورانی این اتفاق برام میوفته که کلی کار دارم و زمان خیلی محدودی برای انجام دادنشون دارم

ادامه ش اینه که خوابم از ۷ ساعت در روز، به ۱۰ ساعت تبدیل میشه درحالی که اصلا خسته نیستم

جالب اینجاست نه ناراحتم نه خسته و نه عصبانی

نمیدونم چه حسی دارم شایدم خنثی خنثی باشم اما فقط میدونم از این سه تا حس بالا نیست

وقتی این حس بهم دست میده دیگه هیچ چیزی برام اهمیت خاصی نداره

کاش میشد یه اسم گذاشت روش

نمیدونم مثلا بی احساسی مطلق!

++ امروز انگار مادرم نگرانم شده بود. مثل اینکه بعد از مدت ها برای دومین بار تو خواب صداش کردم و یه عالمه هذیون گفتم

خوشحالم که حداقل چیز خاصی نگفتم

البته خنده های بلند من بعد از تعریف هاش، نگرانیش رو بیشتر هم کرد

فکر کنم دیگه مطمئن شده دیوونم!

۹۹/۰۷/۲۹ موافقین ۳ مخالفین ۰
... مـــیــم ...

بی احساسی مطلق

نظرات  (۱)

می فهمم چی می گی...

من خودم در عرض دو سال  هفته ای دو روز این شکلی بودم...

خیلی خنثی و مزخرفه..

البته برا من مزخرف بود ... شما رو نمی دونم...

و دقیقا در همون زمان ها توی خواب هذیون می گفتم و صبح مادربزرگ گرام جویا احوالات می شد...

پاسخ:
بیهوده فقط میگذره ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی