متولد پاییز :)

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۷ حسرت
  • ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۲۶ قلم
  • ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۲۶ حساس
  • ۲۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۱۰ اذیت
  • ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۹ توکل
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۲ ثبت شده است

۱۴:۱۰۲۹
ارديبهشت

این حرفا اذیتم میکنه. این که بهم میگن: تو که صبح تا شب داری میخونی بسته دیگه!! گاهی حتی شک میکنم به خودم. که اگه دارم صبح تا شب میخونم پس چرا هنوز به جای دلخواهم نرسیدم. نکنه مشکل دارم. حتی خواهر بزرگترم که خودش رو سر کنکورش کشت هم اینو بهم میگه.

مثل خودم که این مدت تا یه المپیادی میدیدم میگفتم سخت نگیر قبول میشی. انگار یادم رفته چقدر اذیت شدم تا قبول شدم. ما ادمای فراموشکاری هستیم/

... مـــیــم ...
۲۲:۰۹۱۹
ارديبهشت

کنکور مثل قیامت میمونه. هرچی میگذره حسرت و توکل بیشتر میشه. 

من دقیقا توی همون نقطه م. انقدر سردرگمم که حتی نمیدونم وقتشه که همه چیو رها کنم یا نه. تو همون نقطه ای که دلم نمیخواد با هیچکس حرف بزنم. فقط نیاز دارم به یه توکل محکم. توکلی که خیالم رو راحت کنه و بگه میشه. 

... مـــیــم ...
۲۲:۵۲۱۴
ارديبهشت

اینجا خاطرات سه سال منه. میخواستم تا بعد کنکور نیام اینجا ولی امشب نتونستم. خیلی آشفته م. اگه همه ی عمر میدوییدم و میگفتم بالاخره به یه جایی میرسم، این چند روز انگار انتهای راهه. انگار پایان راهه. کاش یکم ذهنم رو بازتر میکردم و اینطور به دوماه اینده نگاه نمیکردم ولی نمیتونم. 

نمیدونم اخرش چی قراره بشه. انگار دارم روی طناب راه میرم و تعادل ندارم. هیچوقت انقدر آشفته نبودم تو زندگیم. اگه این سه ماه بگذره آرزوی برگشت که هیچ، حتی دیگه به این روزا فکرم نمیکنم. 

نمیدونم دکمه ی رضایتم کی قراره روشن بشه. کی قراره بگم بسه حالا خوندی و یاد گرفتی و اجازه داری اعتماد به نفس داشته باشی. نمیدونم چرا تا من به این سال و این نقطه رسیدم کنکور زیر و رو شد. کاش میشد این دو ماه بجای اینکه درس بخونم و اضطراب بکشم میرفتم زیر زمین و سال بعد درمیومدم.

.

.

.

.

به دعای هرکسی که این متن رو میخونه احتیاج دارم. نه برای رتبه و عدد و این مزخرفات. برای آرامش. 

... مـــیــم ...