متولد پاییز :)

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۷ حسرت
  • ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۲۶ قلم
  • ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۲۶ حساس
  • ۲۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۱۰ اذیت
  • ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۹ توکل
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

۱۶:۲۶۲۶
خرداد

آزمون هام رو خوب نمیدم. دلم میخواد از الان تا آخر دنیا برم زیر زمین زندگی کنم و هیچ کس رو نبینم. انگار آخر دنیاست. انگار هیچ آینده ای ندارم بجز کنکور :))

نمیفهمم این حجم از سختی سوالات رو. بزرگترین مشکلم اینجاست که نمیدونم کجام. نمیدونم قراره موقع اومدن رتبه ها با چی مواجه بشم انقد که امسال سال عجیبی بود. سردرگمم انگار.

... مـــیــم ...
۱۲:۲۶۱۳
خرداد

پدرم یه چیزی بهم یاد داد که توی کل زندگیش ازش استفاده کرده بود، هرچند نمیدونم درسته یا نه ولی حداقل آرامش رو تضمین میکنه. اینکه با کسی که اعتقاداتش ریشه کرده تو ذهنش بحث نکن. با روشهای دیگه هم میشه آدم حرفش رو بزنه، مثلا رفتار یا نوشتن. نمیدونم.

همین اتفاق دیروز افتاد برام و با معلم ریاضی سن بالام بحث نکردم. من همه حرفم مشکلات اموزش پرورش و امتحانات نهایی و تخلفاتش بود، اون شروع کرد صحبت کردن و در نهایتم بهم توصیه کرد که اگر دنبال رشدم مهاجرت کنم. ولی من آدمی نیستم که مهاجرت کنم. همینجا اعلام میکنم :))

فکرش رو بکنین همه ی آدمهای دغدغه مند کشور مهاجرت کنن. آدمِ درست حسابی هرجا که باشه میتونه کارش رو به بهترین نحو انجام بده و اینکه توی بستری قرار بگیره که شرایطش هم فراهم باشه دیگه بهتر. ولی خب تکلیف بقیه ی مردم و نسل بعد چی میشه. اگه توی کشور من، و حتی جامعه رو محدود تر کنیم و بگم توی شهر من، محدود تر بگم توی دبیرستان من یه سری مشکل وجود داره، اگه من واقعا آدم دغدغه مند و مسئولیت پذیری باشم کیفمو برنمیدارم برم مدرسه کناری درس بخونم. اتفاقا حتی اگه فارغ التحصیل هم شدم باز برمیگردم اونقدر میرم و میام تا بالاخره مشکل حل بشه. اگه با دیدی که من دارم به مجرا نگاه کنیم بهترین کار موندنه. اما اگه با دید منفعت طلبی نگاه کنیم (که اتفاقا هیچ ایرادی نداره و تصمیم هرکسی مربوط به خودشه) باید رفت مدرسه کناری درس خوند. 

در نهایت معلم ریاضیم دو تا توصیه ی دیگه هم بهم کرد. اول اینکه صبر داشته باشم. دومم اینکه از (قلم) استفاده کنم. من که خودم خیلی ادبیات و تاثیرش رو باور دارم. حس میکنم که چقدر جای شعر و داستان خوب توی این دوره خالیه و اگر بود نه به قصد تفریح، چقدر جایگاه مردم و سوادشون و طرز فکر سیاسی اجتماعیشون رو چند پله بالاتر میبرد. خودم که نمیدونم تصمیمم برای ادبیات خوندن قطعی میشه یا نه و حتی نمیدونم اگه بخونم چقدر احتمال داره که ادم فعالی باشم و بنویسم و تشویق کنم بقیه بنویسن. 

... مـــیــم ...
۲۲:۲۶۰۵
خرداد

میکن حساس ترین روز ها همین مدته. هرچی خوندی از ذهنت میپره و اگه مرور نکنی همه ی زحماتت از بین رفته. توی همین مدت حساس، دارم بدترین دوره مطالعه عمرمو میگذرونم. شل و ول شدم یهو. گیجم و از طرفی ناامید. نمیدونم کی میتونه کمکم کنه و منو بکشه بیرون از این وضعیت. شاید فقط خودم. حتی نمیتونم به کسی بگم که چه روزایی رو دارم میگذرونم. یا کسی نیست، یا اگه برای من هست وقت نداره. خدا خودش دستمو بگیره. 

... مـــیــم ...