متولد پاییز :)

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۷ حسرت
  • ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۲۶ قلم
  • ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۲۶ حساس
  • ۲۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۱۰ اذیت
  • ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۹ توکل
پیوندهای روزانه

۷ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۶:۰۸۲۰
دی

 

 

بعد از مدت ها داشتم به موهام روغن میزدم که یکدفعه یاد این خاطره افتادم:

 

نمیدونم کِی بود. فقط یادمه از بعد از تیرماه بود و قبل از مرداد ماه. یه روز که خیلی خسته شده بودم شماره رو گرفتم و منتظر شدم یه مشاور بیاد پشت خط. شاید خیلی منتظر موندم. چندباری هم قطع کردم و دوباره گرفتم. یادم نمیاد هزینه تلفن چقدر میوفتاد. صدای خانومی که هیچ شناخت و تصوری ازش نداشتم رو شنیدم. با صدای خسته ای سلام کردم. از لحن صدای اون خانوم متوجه شدم با سلام کردنمم خستش کردم. روزهایی رو میگذروندم که همه رو خسته میکردم. حتی خودمو. گفت از خودت بگو. چه شکلی هستی. رفتم جلوی آینه. انگار مدت ها بود خودم رو ندیده بودم و نمیدونستم چه شکلی شدم. از رو آینه شروع کردم به توصیف کردن. مثل بچه مدرسه ای که از روی برگه تقلب داره امتحانش رو پر میکنه. از یه جمله شروع کردم: موهام فره. خودمم نفهمیدم چرا از اینجا شروع کردم. شاید آدما ناخودآگاه از جایی شروع میکنن که بهش علاقه دارن. مثل قسمت کرم دار بیسکوییت یا قسمت شکلاتی کیک. یادمه هیچی به مشاور نگفتم. این اولین مشاوری نبود که باهاش حرف میزدم ولی حرف نمیزدم. 

 

 

++ این آهنگ خیلی قدیمی رو هر چند وقت یبار گوش میدم. دوتا دلیل داره. اولش اینکه منو یاد بچگیام میندازه و دومش اینکه اسمم توشه :) فکرکنم هر آدمی تو زندگیش یه آهنگی داره که احساس کنه برای خودش خوندن.

... مـــیــم ...
۰۰:۲۰۱۹
دی

.

.

.

بیاین قبول کنیم کرونا هر چیزیم که ازمون گرفت، نامردی نکرد و فرصت نگاه کردن به چشم های همدیگه رو ازمون نگرفت :)

.

.

.

... مـــیــم ...
۰۱:۵۶۱۸
دی

زمستون داشت سردی و بی رحمیشو به رخمون می کشید

... مـــیــم ...
۱۱:۵۲۱۳
دی

 

نمیدونم چرا هیچ استرس یا بهتره بگم هیچ حسی نسبت به اینکه دو ساعت دیگه امتحان دارم و تقریبا ۶۰ درصد درسو بلد نیستم. بنظرم اون لحظه های آخری که کاری از دستت برنمیاد دیگه نباید خودتو به آب و آتیش بزنی دیگه دیره و باید کنار بیای. دیشب برام شب خوبی نبود. متنی یا بهتره بگم جمله ای رو خوندم که نباید می خوندم. چند وقت پیش رفتم توی کلاس اختیاری مجازی استادم که برای دانشجوهاش گذاشته بود. من بودم و دو سه نفری از دوستام. همینطوری داشتم کارام رو انجام می دادم و حرفای استاد رو گوش میدادم که یکی دستش رو برد بالا برای مخالفت کردن. اصلا حواسم نبود که این ها همشون دانشجوی پزشکی هستن و ممکنه از شهرهای دیگه هم اومده باشن. با یه صدای شیرین و یه لهجه شیرین تر اصفهانی مواجه شدم. اصلا به این فکر نکرده بودم که مجازی داره کم کم فرصت شنیدن لحن و صداهای قشنگ رو ازمون میگیره و ما رو نسبت بهشون بی توجه میکنه... مجازی فرصت شناخت ادمها رو هم ازمون میگیره. دیشب داشتم به این فکر میکردم بعد از امتحانات اولین قراری که با دوستام میذارم براشون چی بخرم ولی خب به نتیجه ای نرسیدم. برای کسی که به موسیقی رپ علاقه داره و کسی که تفریحی شعر نو میخونه و فیلم میبینه چی میشه هدیه گرفت؟

... مـــیــم ...
۰۰:۵۸۱۲
دی

به خودم قول داده بودم تا وقتی که خیلی خیلی مجبور نشدم به تلگرام سر نزنم اما بعد از سوختن رمم، رفتم ببینم عکسایی که اونجا دارم رو میتونم سیو کنم یا نه. کاش هیچوقت هیچ خاطره ای در جهان وجود نداشت. کاش...

... مـــیــم ...
۱۴:۵۱۰۸
دی

به چهره خودم که تو آینه نگاه کردم، بدم اومد. دختری رو دیدم که موهاش رو الکی شونه میزنه و فقط دلش میخواد ببندتشون تا توی دست و پاش نباشه. دختری که چشماش از خستگی نیمه بازه. دختری که خیلی وقته به خودش نرسیده. دختری که شاداب نیست! بدم اومد. یاد روزایی افتادم که حالم خوب نبود اما ناراحتیام رو با آرایش می پوشوندم و تو آینه به خودم لبخند میزدم. اما الان خوبم ظاهرم یه حرف دیگه ای رو میزنه. چرا نباید بتونم این تناسب رو برقرار کنم؟ هربار که یادم میوفته دیروز رم گوشیم با چهارسال خاطره و عکس و صدا سوخت؛ دلم میگیره. شاید بعضی خاطره ها باید بسوزن یعنی خواست خدا این باشه که انسان فراموششون کنه. فراموش کنه تا حالش بهتر بشه تا زندگیش رو به راه بشه. خاطره هایی که توی اون رم بود، خیلی وقت بود که از ذهنم پاک شده بود. انگار اون عکسا و فیلما و صداها فقط یه رد پای اضافی بودن که دلم نمیومد خودم پاکشون کنم اما شد. امروز با خودم گفتم خب من دیگه نشونه خاصی از این سه چهار سال اخیرم ندارم. ردی عکسی چیزی... از الان به بعد چی؟ نمیتونم بسازم؟ با خودم گفتم اگه یه قراری بذارم و هرروز حداقلش یه عکس از خودم بگیرم و بعدا خودم رو توی مرور زمان ببینم وضعیتم بهتر میشه دیگه اون دختر خسته رو توی آینه نمیبینم. ولی واقعا بهتر میشه؟ امتحانش ضرر نداره...

.

.

+ تو اوج ناراحتی بعد از سوختن رمم اتفاقی این کلیپ رو دیدم که روحم شاد شد :)

++ آپلود فایل توی بلاگ سخته :)

... مـــیــم ...
۰۱:۰۸۰۲
دی

خب... چرا همیشه فکر میکنم عقبم؟ دورم؟ ایده آل نیستم؟ زندگیم سخته؟ مشکلاتم زیاده؟

داشتم عکس های پروفایل تک تک مخاطبام رو نگاه می کردم که به چند دسته تقسیم می شدن؛ اون هایی که باهاشون در ارتباطم، اونهایی که کاملا ارتباطم باهاشون قطع شده و اونهایی که کمتر از گذشته باهاشون ارتباط می گیرم.

دسته اول رو میشناختم... میدونستم حالشون بده یا خوبه، زندگی رواله یا نیست، حتی اگه نخوان واقعیت زندگیشون رو توی یه عکس خلاصه کنن، باز من از حال اصلیشون خبر دارم. میدونم جدیدا با کی به مشکل خوردن و هر جمله یا عکسی که میذارن به کی و کجا برمیگرده. حتی گاها اونقدر ازشون باخبرم که پروفایلشون رو چک نمیکنم! دسته اول مشکلی نبود.
دسته دوم خوشحال بودن. خوشحال خوشحال. با خودم میگفتم نگاه کن! زندگیشون چقدر آروم و بی دردسره! یا شایدم از وقتی من رو ندارن حالشون بهتر شده! اصلا این که انقدر تو این عکس داره می خنده و پشت سر هم سفر و عشق و حال و... تا دو روز پیش که داشت پیشم گریه می کرد! و جمله همیشگی ما آدما: کاش جای این بودم!

دسته دوم نه! یه چیزی بین این دوتا. نمیدونستم حالشون الان دقیقا خوبه یا بد، ولی اون چیزی که به چشم میومد بیشتر خوبه بود. حتی توی سلام و احوال پرسی هایی که هر دو هفته یا حتی ماهی یک بار با همدیگه داریم هم خوشحال و شادن. بازم جای شکر! کاش منم خوشحال بودم! من شاد نیستم!

یا مثلا یهو می بینم عههه! ساعت ۳ بعد از ظهره! دوستم ۵ تا پادکست گوش داده و تمام درس هاش رو دوره کرده و آشپزی کرده و بیرون رفته و برگشته. اما من هیچ کاری نکردم! من برای خودم مفید نیستم! خب یکی نیست بهم بگه اگه تو پادکست گوش ندادی بجاش فیلم دیدی! اگه تو فلسفه نمیدونی بجاش ریاضی میدونی! اگه تو نرفتی تمام درس هات رو دوره کنی، توی اون ساعات مدام با افراد مختلف در ارتباط بودی و صحبت میکردی و همین بهت کمک میکنه! آرامش میده! همین که داری کارهایی رو انجام میدی که بهت آرامش میده بسه... لازم نیست شبیه کسی باشی! کاش یاد بگیرم زندگی آدم ها توی یه عکس جا نمیشه!

... مـــیــم ...