متولد پاییز :)

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۷ حسرت
  • ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۲۶ قلم
  • ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۲۶ حساس
  • ۲۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۱۰ اذیت
  • ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۹ توکل
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

۱۱:۲۴۱۹
آبان

یکی از بدی های سال کنکور اینه که بعضی وقتا حتی وسط تست زدن یا شایدم سر آزمون یهو به خودت میای و از خودت میپرسی که: من دقیقا برای چی دارم میدوم؟ و جوابی نداری که بدی. ۹۰ درصد کنکوریا جوابی ندارن برای این سوال. و کی وقت میکنه توی سال کنکور فکر کنه به همچین سوال عمیقی؟ برای یه عده فقط یه مسابقه ست که میخوان تا جایی که میتونن تلاش کنن نفر اول این نسابقه بشن. ولی خب گیرم که نفر اول شدن، بعدش چی؟ برای یه عده هدف هدفِ علمیه و میخوان بخونن و برن بهترین رشته ی بهترین دانشگاه، ولی مگه چقدر خبر دارن از سطح دانشگاه های ایران؟ احساس کردم زیر برف دفن شدم وقتی اون استاد باسواد نحیف بهم گفت جدا از همون فضای مدرسه ای دانشگاه چقدر باید بدوم تا بتونم به معنای واقعی مطالعه کنم. مهمتر از همه، اونایی که میخوان برن از این کشور چی انتظارشونو میکشه؟

خودمو میشناسم. هر چندوقت یه بار وارد گودال پوچی میشم و بعد خود به خود برمیگردم رو زمین و به همون روال گذشته ادامه میدم. مثلا به این فکر میکنم که فردا سنجش دارم و این هفته میانگین خوابم رفته بوده رو ۹ساعت. یا اینکه چه هدفی داشته باشم و چه نداشته باشم باید سعی کنم ازمون فردا رو خوب بدم.

دارم سعی میکنم روزه سکوتم رو بشکنم. خستم از ساکت بودن. یه گوشه نشستن و نگاه کردن گفتگوی بقیه. با خودم میگم خب اصلا همه چی به کنار، تو المپیاد ادبیات دادی و کلی کتاب تو این موضوع خوندی دیگه سر کلاس ادبیات ساکت موندنت چیه؟ وقتی مسئله ای پرسیده میشه و با کلی بحث به جوابی ختم نمیشه ساکت موندن برای چیه؟ باید بیشتر بنویسم. نوشتن کمک میکنه به خودم برگردم انقدر دیوار نکشم دور خودم.

همیشه فکر میکردم سن بالاها به جوون ترا غبطه میخورن. ولی امروز من با فقط ۱۸ سال سن به مرد حدودا ۵۰ ساله ای که راننده یه تاکسی سبزه و صبح های پنجشنبه (که اینبار بارونی هم بود) اول یه فاتحه برا هایده میفرسته و بعد ضبط ماشینشو روشن میکنه و تا شب هایده گوش میده و خسته هم نمیشه غبطه خوردم. نمیدونم چی داشت ولی. 

... مـــیــم ...
۱۸:۵۵۰۹
آبان

مریض شدم. مریض شدن توی سال کنکور فقط به معنی عقب موندن از درسا نیست، به معنی احساس بی فایده بودن هم هست. طوری که میرم سمت کتابا و نگاهشون میکنم و خوابم میگیره و توی خواب درسم رو میخونم. 

فکرای عجیب و متفاوتی به سرم میزنه این روزا. درباره رشته هایی که میتونم انتخاب کنم یا دانشگاه ها یا شغل آیندم. فکرایی که خیلی دور به نظر میرسن. مدام با خودم فکر میکنم کاش انقدر خودم و بقیه امیدوار نبودیم به رتبه کنکورم. امید همیشه آدم رو به جلو هل نمیده. بعضی وقتا تبدیل به استرس میشه و متوقفت میکنه. 

... مـــیــم ...