دیگه بسه
دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۳۸ ب.ظ
همیشه دلم میخواست سرم شلوغ باشه. شلوغِ شلوغِ شلوغ!
اونقدر درگیر که نتونم بشینم یجا و ساعت ها فکر و خیال کنم.
به قدری فکر و خیال که تصورات وحشتناکم جزئی از وجود من بشه.
الان دقیقا توی همون نقطم...
و میتونم بعدها از این دوران به عنوان بهترین و آسوده ترین دوران زندگیم یاد کنم :)
شاید از یجا به بعد آدم انقدر وقت تلف میکنه که خسته میشه.
این از اون موقعاست که خستگی کاملا بجا و خوبه و آدم به خودش میاد و
میگه : دیگه بسه.
آرزو میکنم توی زندگیت یه عالمه از این ( دیگه بسه ) های بجا و مثبت داشته باشی...
۹۹/۰۷/۰۷