هدیه
نمیدونم چرا هیچ استرس یا بهتره بگم هیچ حسی نسبت به اینکه دو ساعت دیگه امتحان دارم و تقریبا ۶۰ درصد درسو بلد نیستم. بنظرم اون لحظه های آخری که کاری از دستت برنمیاد دیگه نباید خودتو به آب و آتیش بزنی دیگه دیره و باید کنار بیای. دیشب برام شب خوبی نبود. متنی یا بهتره بگم جمله ای رو خوندم که نباید می خوندم. چند وقت پیش رفتم توی کلاس اختیاری مجازی استادم که برای دانشجوهاش گذاشته بود. من بودم و دو سه نفری از دوستام. همینطوری داشتم کارام رو انجام می دادم و حرفای استاد رو گوش میدادم که یکی دستش رو برد بالا برای مخالفت کردن. اصلا حواسم نبود که این ها همشون دانشجوی پزشکی هستن و ممکنه از شهرهای دیگه هم اومده باشن. با یه صدای شیرین و یه لهجه شیرین تر اصفهانی مواجه شدم. اصلا به این فکر نکرده بودم که مجازی داره کم کم فرصت شنیدن لحن و صداهای قشنگ رو ازمون میگیره و ما رو نسبت بهشون بی توجه میکنه... مجازی فرصت شناخت ادمها رو هم ازمون میگیره. دیشب داشتم به این فکر میکردم بعد از امتحانات اولین قراری که با دوستام میذارم براشون چی بخرم ولی خب به نتیجه ای نرسیدم. برای کسی که به موسیقی رپ علاقه داره و کسی که تفریحی شعر نو میخونه و فیلم میبینه چی میشه هدیه گرفت؟
بی خیال
من نخونده میرم سر امتحان تا یک دقیقه قبل شروع هنوزم استرس ندارم :)