متولد پاییز :)

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

روزمرگی ها و خاطرات و حرف هام، قبل از اینکه بپوسن!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۷ حسرت
  • ۱۳ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۲۶ قلم
  • ۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۲۶ حساس
  • ۲۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۱۰ اذیت
پیوندهای روزانه

زمستون

پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۵۶ ق.ظ

زمستون داشت سردی و بی رحمیشو به رخمون می کشید

دیدم داره می لرزه. از سرما

بهش گفتم چرا می لرزی؟

با لحن بانمکش گفت: علاوه بر چاق، خنگم هستی! خب سرده دیگه! از سرما می لرزم

همیشه چاق صدام می کرد. چون زیاد لباس می پوشیدم. چون برام مهم نبود بقیه چی میگن.

گفتم: میشه ازت بخوام زیر این هودیه، یه بافتی چیزی بپوشی؟ داری می لرزی..

گفت: نه دیگه این به استایل من نمی خوره.

سرمای زمستون روز به روز بیشتر می شد. فردا دیدمش که تعداد لباساشو بیشتر کرده بود.

روزها گذشت و زمستون نرفت.

بهار شد تابستون شد پاییز شد ولی زمستون نرفت.

زمستون سال بعد اتفاقی دیدمش.

دوتا آشنایی بودیم که به غریبه ترین حالت ممکن از کنار هم رد میشن.

هنوز زیر هودی، بافت می پوشید...

 

"صاد"

 

 

+ آهنگ قشنگیه. اگه دوست دارین بشنوین کلیک کنین.

۹۹/۱۰/۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰
... مـــیــم ...

نظرات  (۳)

۱۸ دی ۹۹ ، ۰۱:۵۸ آرتـــمیس -

چه قشنگ=))

پاسخ:
مرسی :)

عه...

چطور شد یهو ؟

چرا انقدر از هم دور شدین ؟

 

صاد...

خداوندا آخرش سرمو میکوبونم تو دیوار بپاچه به در :)

پاسخ:
دیگه زندگی همینه :))

چرا؟ بخاطر صاد؟ 😂

خیلی زیبا بود :): ...🥺

پاسخ:
ممنونم :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی