نگاه کردن به آدما با دقت بیشتر
بعضی وقتا یه دغدغه هایی داریم که خودمونم نمیدونیم برامون دغدغه ست. چند وقت پیش نشستم پیش دوستم و با هم از روزمرگی هامون گفتیم. از اینکه روزی چندساعت توی اینستاگرام تلف میکنیم و چی میخونیم و چی گوش میدیم. وسطش رسیدیم به بحث دانشگاه. اون گفت احتمالا توی دانشگاه قراره اول تا آخر کلاس یه گوشه بشینه و از اینایی باشه که هیچکس ازش خوشش نمیاد. منم گفتم احتمالا تو دانشگاه از همه کوتاه ترم. نمیدونم چرا اینو گفتم. تا حالا به این فکر نکرده بودم که قدم قراره به نسبت دانشجوهای دیگه چطور باشه اما اونروز فهمیدم اینم یکی از نگرانی هامه. همه ما وقتی برای اولین بار قراره وارد یه فضایی باشیم کلی استرس داریم. اولین ورود راهنمایی، اولین ورود به دبیرستان. اما اولین ورود به دانشگاه خیلی متفاوت تر باید باشه. احتمالا استرسش هم بیشتر. حالا وقت برای فکر کردن به دانشگاه زیاده :))
دارم به این فکر میکنم چطور دارم امتحان حضوری میدم. توی این یه سال خیلی به تنبلی عادت کرده بودم. توی بعضی از کتابای پارسالم حتی یه خطم نکشیدم و انقدر نوعه که میتونم بفروشمشون. اما خوشحالم که امتحانات امسال رو جدی گرفتم. شایدم بخاطر شرایط حضوری بودن مجبورم که جدی بگیرم. فعلا مشکلم اینجاست هرچقدر میدوم باز انگار قانون اینه که یکی از سوالای امتحانو یا یادم نیاد یا نتونم جواب بدم. باز مجبورم بگم اون یه سوالم اهمیتی نداره.
دیروز روز خوبی بود. مثل همیشه یکشنبه بود و کلاس شاهنامه. من همیشه آخر میشینم و از آخر میبینم که حدودا ۵ الی ۶ نفر سر کلاس میخوابن. همیشه هم برام سواله که خب اگه قراره سر کلاس بخوابن پس چرا میان. اما دیروز کسی نخوابید شاید چون تعدادمون خیلی کمتر از هفته های دیگه بود. همینم باعث برکت کلاس شد. معلمی که همیشه سرشو مینداخت پایین میومد سرکلاس درسشو سریع میداد و دوباره سرشو مینداخت پایین میرفت بیرون، دیروز برای اولین بار خاطره تعریف کرد اونم از بچگیش. بنظر من خاطره خیلی مهمه مخصوصا اگه یه درونگرا تعریف کنه. ادم معمولا وقتی خاطره تعریف میکنه که احساس راحتی یا صمیمیت داره. خاطره تعریف کردن اون معلم هم بی دلیل نبود، دلیل مهمش این بود که بچه ها برعکس هفته های پیش، به حرف هاش گوش دادن. شاید یه خاطره و یه خندیدن سر کلاس چندان چیز مهمی نباشه و توی این لحظه هیچکدوم از بچه های کلاس دیروز یادشون نباشه اما همین تغییراته که منو خوشحال میکنه. همین نگاه کردن به آدم های اطراف با دقت بیشتر. همین که این معلم برای اولین بار موقع خارج شدن از در کلاس خداحافظی کرد باعث میشه من انرژی بگیرم. آخه اگه انرژیم رو از ادم های دیگه نگیرم از چی بگیرم؟ :)
ترک عادت وقت تلف کردن توی تلگرام و اینستا سخته :/