سن قانونی
الان که این پیام رو مینویسم به سن قانونی رسیدم. حس عجیبیه. مگه رشد فهم و شعور و کلا بزرگ شدن به سنه که سن قانونی هم داریم؟
تولد توی سال کنکوری خیلی عجیبه. پارسال این موقع المپیادی نبودم چون از آبان شروع کردم. چقدر سریع گذشت و چه سریع رسیدم به کنکور. و کادوهای تولدم، چقدر خوشحال کننده و در عین حال عجیب بود. هیچوقت فکر نمیکردم برای پلنر مخصوص مطالعه ذوق کنم.
انگار همه چی عادی شده: تولدم عادی شده. کمرنگ شدن مدال المپیادم عادی شده. تست زدن و کنکوری شدنم عادی شده. به سن قانونی رسیدنم عادی شده!
من مناسبت ها و تولد پیامبر کنار تولد خودم رو اتفاقی نمیدونم. حتی اینکه روز قبل تولدم مدرسه چندتا سطل پر گل اورده بود و از گلهای زرد رنگ مدرسه چیدم رو هم اتفاقی نمیدونم. حداقل میتونم فکر کنم خدا این ها رو کنار هم میچینه که خوشحال بشم. و میشم!
پی نوشت: و حتی اینکه فردای تولدم باید ازمون گزینه دو بدم رو هم اتفاقی نمیدونم...
مبارک باشه تولدتون
چقدر مهر ماهی داشتیم توو بلاگستان و نمیدونستیم :دی